وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکَانُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ ﴿١۴۶﴾
چه بسا پیامبرانی که بسیاری دانشمندانِ الهی مسلک [و کاملان در دین]، به همراه او با دشمنان جنگیدند، پس در برابر آسیبهایی که در راه خدا به آنان رسید، سستی نکردند و ناتوان نشدند و [در برابر دشمن] سر تسلیم و فروتنی فرود نیاوردند؛ و خدا شکیبایان را دوست دارد.
وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿١۴٧﴾
و سخن آنان [در گرما گرم و سختی جنگ] جز این نبود که گفتند: پروردگارا! گناهان ما و زیاده روی در کارمان را بر ما ببخش و قدم هایمان را استوار بدار و ما را بر گروه کافران یاری ده.
فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَهِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿١۴٨﴾
پس خدا پاداش این دنیا و پاداش نیک آخرت را به آنان عطا فرمود؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.[۱]

تا زمانی که آفتاب بر بام آسمان می درخشد، زمین از حجت خدا خالی نخواهد ماند، چنانکه امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ»[۲] آنها بهترین افراد زمانه خود هستند که بار رسالت الهی را به دوش کشیده اند، آنها به سمت حق می روند و می برند و لحظه ای این بار رسالت را به زمین نمی گذارند، مردانی الهی که همانند آفتاب بر قلوب مردم می تابند و آنها را از ظلمت گمراهی رهایی می بخشند.
مردمان می بایست جامه احرام عزم را بر تن کرده و بر گرد کعبهی باغ توحید به طواف مشغول شوند تا که بدین وسیله قلوب آنان از هر جمالی به سمت جمال توحید مایل شود.
اما مردمانِ سفر کرده به صحرای دنیا، از کانون نجات به دور مانده و در پی یافتن کعبه خود، دچار سرگردانی و حیرت می شوند،
از هر طرف که رفتم، جر وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان، وین راه بی نهایت،
تا به جایی که گاه کعبهی خود را مغضوب و منفور خود می گردانند و از آنها غافل می شوند؛ در اینجاست که یاورانی ربّانی، خالصانه دل به صحرای دنیا زده و گمراهانِ در طوفان غفلت را به سوی کعبهشان رهسپار می گردانند، آنان کلید دار کعبه باغ توحید و حلقه وصل حاجیان دنیا به سوی آن کعبه هستند، کسانی که خداوند متعال در حق آنان می فرماید: «وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَکَانُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِین»[۳]، آری همانان که ذره ای سستی و ضعف و ذلت در آنها رخنه ندارد، یاورانی که ذوب در مولا و کعبه خویش اند و در مقام صابرین و محبوبان به سر می برند.
به همین دلیل خداوند حکیم برای بسیاری از رسولان خود از آدم (علیه السلام) تا خاتم (صل الله علیه و آله)، یاورانی ربّانی قرار داده است تا که آنان همانند کوه هایی استوار در کنار نبی خویش زانوی ادب زده، ایستادگی و مقاومت کنند و آن رسول و حجت الهی را در اهداف والای خویش و در مسیر نصرت دین خداوند متعال یاری دهند، کسانی که در روز همانند شیرانند «لیوث بالنهار»[۴]، و در خلوات شبانه خویش نیز رهبانیت گزیدهاند «رهبان بالیل»[۵]، و ندایی جز ندای استغفار از ذنوب و اسرافات بر نفوس خویش و خواسته ای جز درخواست ثبوت قدم در مسیر حق و کسب نصرت الهی بر علیه قوم کافران ندارند: «مَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ»[۶]، آنان کسانی اند که سرانجام خداوند ثواب خویش را در دنیا و بهتر از آن را در آخرت نصیب آنها کرده «فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَهِ»[۷]، و به مقام محسنین و محبوبین درگاه صمدیت نائل گشته اند: «وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»[۸].

همانطور که گفته شد، خداوند برای هر حجتی از حجج خود بر روی زمین، یاورانی ربّانی قرار داده، حواریون را برای حضرت عیسی (علیه السلام) قرار داد، کسانی که وقتی حضرت عیسی (علیه السلام) از قوم خود احساس ناامیدی و یأس کرد «فَلَمَّا أَحَسَّ عیسى مِنْهُمُ الْکُفْرَ»[۹]، ندای «قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ»[۱۰] سر داد و در این بین آنها بودند که بر این ندای ولیّ خود لبیک سردادند «قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ»[۱۱]؛
گذشت و گذشت و در هر زمان، حجج الهی دارای یاورانی صادق بودند تا اینکه رسالت الهی بر دوش مبارک خاتم الانبیا (صل الله علیه و آله و سلم) جای گرفت، خداوند حکیم تاریخ را طوری رقم زد که پروانهها، عاشقانه به دور این شمع الهی گرد آمدند، پروانه هایی که علی (علیه السلام) در رأس آنها قرار داشت، کسی که با حق بود و حق با او، یاری خالصانه او برای این حجت الهی کافی بود، پیامبر خاتم توانست با یاورانی همچون علی (علیه السلام)، فتوحات عظیمی را بهدست آورده و پرچم اسلام را برافراشته کند.
زمان آن رسیده بود که پرچم برافراشته شده بهدست خاتم الانبیا، به دستان بهترین یاور او یعنی علی (علیه السلام) برسد «فَلَمَّا انْقَضَتْ أَیَّامُهُ، أَقامَ وَلِیَّهُ عَلِیَّ بْنَ أَبی طالِبٍ»[۱۲]، همانطور که رسولان پیشین دارای یاورانی بودند، میبایست این حجت الهی هم دین و عدل الهی را با یاوران خویش در دل جوامع گسترش دهد، اما این حجت الهی که خود خالصانه و شجاعانه در رکاب مولای خویش شمشیر زد و نسبت به او اظهار عبودیت کرد «انا عبد من عبید محمد»[۱۳]، خود بی یاور ماند، نهتنها یاوران بسیاری نداشت، بلکه دیگر بسیاری از مردم با او دشمنی میکردند، آنهایی هم که شهامت دشمنی با او را نداشتند، او را در میدان مبارزه تنها و بی یاور گذاشتند.
در بین این غربتی که برای آن حجت الهی رخ داده بود و جز تعداد انگشت شماری او را یاری نمیکردند، همسر او پا به میدان دفاع از مولای خویش و مبارزه با غاصبین حق او گذاشت و جان خود را سپر بلای امام زمان خویش کرد؛
حضرت زهرا (سلام الله علیها) که بانوی قتّال العرب بود، خود را مأمور به امرِ خدای خویش دید که فرمود: «فَقَاتِلْ فِی سَبِیلِ الله لَا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَسَى الله أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَاللهُ أَشَدُّ بَأْساً وَأَشَدُّ تَنْکِیلاً»[۱۴]؛ ایشان که سبیل الله خویش را مولا و همسر خود میدانست، به سوی قتل غفلت و جهالت، از قلوب غبار گرفته مردمان در حمایت از امیر مومنان (علیه السلام) شتافت «فَقَاتِلْ فِی سَبِیلِ الله»، آن بانو بی آنکه منتظر یاری دیگران بماند و شاهد از بین رفتن رکن توحید باشد، خود را به تنهایی مکلّف به حمایت و دفاع از امیر مومنان (علیه السلام) دانست «لَا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ»؛
اما از آنجا که فاطمه (سلام الله علیها) به عنوان یاوری بی همتا برای علی (علیه السلام)، از طرفی همسر خود را نیازمند یاوران بیشتری میدانست، و از طرفی دیگر بایستی با مردمی که ولیّ خود را تنها گذاشتهاند، اتمام حجت میکرد، پا به میدان تحریض مومنان گذاشت «وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ»، آنهایی که در زمان پیامبر اکرم، دَم از اسلام و ایمان و جهاد میزدند؛ فاطمه (سلام الله علیها) با همسر غریب خود به درب تک تک کسانی رفتند که لقلقه زبانشان، «أشهد أن لا إله إلّا الله و أشهد أن محمد رسول الله» بود، فاطمه (سلام الله علیها) به سوی آنان رفت تا با یاری جستن از آنها که در واقع، یاری رساندن به آنها بود، خداوند خطر دشمنان ولایت را از سمت حجت الهی دور کند «عَسَى الله أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُوا»، اما آن مسلمین مومننما، همان پدران کوفیانی بودند که پسر فاطمه را تنها گذاشتند، آنها خون غربت را در رگهای ولایت دمیدند و شاهد این بودند که برگهای ولایت را پر پر کردند؛
فاطمه نتوانست مومنین را در آن زمان گرد کعبه ولایت جمع کند، اما خود به تنهایی به میدان دفاع رفت و خطر مرگ را از امام خویش دور کرد، هرچند که جان خود را از دست داد و باز هم علی تنها و در غربت قرار گرفت، اما این مجاهدت و سیاستی که صدیقه طاهره در میدان دفاع از علی از خود بروز داد، باعث ایجاد جریان بصیرت افزایی شد که بعدها به کرّات سر از خاک بیرون آورده و باعث انقلابی در قلوب مردم شد؛
فاطمه به میدان رفت و خود را فدای ولایت کرد تا تمام دلداگان کوی آن بانوی مجاهد، به او اقتدا کرده و در هر زمان، ولیّ خود را تنها نگذاشته و جان بر کف در راستای اهداف او جانفشانی کنند.
«مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَهِ، إذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی»[۱۵]؛
«امام همچون کعبه است که باید به سویش حرکت کنند، نه این که او به جانب مردم رود».
۱٫ آل عمران، ۱۴۶-۱۴۷-۱۴۸
۲٫«به راستی زمین تهی نماند جز اینکه باید در او امامی باشد، برای آنکه اگر مومنان چیزی را (اشتباها) افزودند (به احکام خدا)، آنها را به حق برگرداند و اگر چیزی کاستند، برای آنها تکمیل کند و رفع نقصان نماید» –
۳٫الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۱، ص: ۱۷۸
۴٫ آل عمران، ۱۴۶
۵٫فرازی از خطبه متقین.
۶٫فرازی از خطبه متقین.
۷٫آل عمران، ۱۴۷٫
۸٫آل عمران، ۱۴۸٫
۹٫آل عمران ۱۴۸٫
۱۰٫آل عمران، ۵۲٫
۱۱٫آل عمران، ۵۲٫
۱۲٫آل عمران،۵۲٫
۱۳٫فرازی از دعای ندبه.
۱۴٫الکافی ،ج۱ ،ص۸۹.
۱۵٫نساء، ۸۴٫
۱۶٫بحار الانوار ، جلد ۳۶ ، صفحه ۳۵۳
ثبت دیدگاه