بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، در تاریخ ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۷، در چهلمین سالگرد شکوهمند پیروزی انقلاب اسلامی توسط رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای -مد ظله العالی- صادر گردید و نقشه راه چهل ساله دوم انقلاب با نگاه به آنچه بر این انقلاب و کشور و ملت گذشته است، ترسیم شد.
در این بیانیه که مخاطب اصلی آن جوانان این مرز و بوم هستند، با چکیدهای از آنچه امام انقلاب در تمامی دوران تصدی مسئولیت رهبری بیان داشته اند، مواجه شده و باید برای نیل به مقاصد آن، وارد میدان شده و ایفای نقش کنند.
اینکه ما طلاب حوزههای علمیه به عنوان بخشی از مخاطبین این بیانیه چه وظایفی برعهده داریم نیز طی سی سال رهبری امام خامنهای و قبل از آن در بیانات امام خمینی (ره) علی الخصوص در منشور روحانیت انعکاس یافته است، اما اجرایی کردن این برنامه ها و از کلیت و انزوا بیرون آوردن آن مسألهای اساسی است که جز با تشریک مساعی و همکاری نسبتاً مفقود میان اساطین و اساتید حوزه و بدنه حوزه که ما طلاب باشیم، میسر نخواهد شد. از این روست که ترمیم این جدایی و شکاف نسلی نیز خود باید یکی از گامهای ما طلاب انقلابی برای تحقق گام دوم انقلاب باشد.
غیر از این همکاری درون سازمانی، حوزه علمیه ناگزیر از ارتباط با سایر اقشار فرهیخته جامعه هم هست. وحدت حوزه و دانشگاه که کلید حل آن در تبیین صحیح رابطه میان علم و دین است، از این دست مسائل است. اگرچه تا کنون تلاشهای بسیاری از افراد بسیاری در این زمینه صورت گرفته است، اما این سیر تلاش ها باید تا تحقق کامل این مسأله ادامه پیدا کند.
حوزه علمیه غیر از این دو نوع همکاری درون سازمانی و برون سازمانی، از دیرباز با بدنه مردمی نیز ارتباطی مؤثر داشته است و این مسأله اگرچه امروز مورد هجمههای عدیدهای قرار گرفته است، اما همان طور که میبینیم، در کنار تمام تعمیمهای نابجایی که عوام جامعه به خاطر وجود آخوندهای فاسد و اشرافی و متحجر و مزدور، انجام میدهند و بدنه سالم و پاک و مخلص روحانیت را مورد نوازش قرار میدهند، باز مرجعیت این گروه در مسائل اجتماعی حفظ شده است و این جز به عنایت حضرت صاحب الزمان (عج) با وجود این همه کم کاریهای من و امثال من متصور نیست.
سخن در اینباره بسیار است اما غرض این وجیزه، تبیینی از بایدها و نبایدهای مواجهه با بیانیه گام دوم انقلاب است که طلاب عزیز باید جهت فهم درست و کامل مأموریت کلی جوانان، و در ذیل آن مأموریت اختصاصی طلاب، به آن توجه داشته باشند.
مطلب اول
مطلب اول این است که انسان ها، معمولاً در مواجهه با مسائل روزمره زندگی و مطالبی که با آن روبرو میشوند -اعم از متنی و غیرمتنی- با انواع و اقسام پیش زمینه ها، درگیر هستند و این پیش زمینه ها عموماً در فهم درست وقایع و متون اخلال ایجاد میکند. اما نکته اینجاست که تمام این پیش زمینهها مخل فهم نیستند، بلکه گاهی برای فهم مراد گوینده و شکل گیری تخاطب، این پیش زمینه ها لازم هم هستند.
در مورد بیانیه گام دوم، درک نکردن منظومه فکری انقلاب، تعویض اولویتهای آن، عدم درک تأثیر واقعیات در تصمیم سازیها و تصمیم گیریهای نظام اسلامی، اجتهاد در مقابل نصوص انقلاب و ایرادهای بنی اسرائیلی مثل ان قُلتهای مغرضین و ساده اندیشان به وجود یا عدم وجود نامه ششم فروردین امام خمینی (ره) به مرحوم منتظری، یا نامه بیصلاحیت دانستن نهضت آزادی برای تصدی مسئولیت در جمهوری اسلامی، تعویض جای جلاد و شهید در مسأله اعدام منافقین برای چند صباحی بیشتر تکیه زدن بر مسندی که از آب بینی بز کم ارزش تر است و …. همه و همه از رهزنهایی هستند که نمیگذارند این متن به درستی فهم شود.
کسب اطلاع در این زمینهها مانند تمامی راههای مألوف کسب اطلاع که ما طلاب در حوزه علمیه در دروس رسمی خود به تفصیل به آن میپردازیم، از جمله وثاقت صدوری، وثاقت راوی، محتوای خبر و…، دست ما را در مواجهه با خناسانی که سعی میکنند و خواهند کرد این بیانیه را به حاشیه برانند، پر خواهد کرد. همگان دیدیم که نسناسهای غرب زده فردای انتشار این بیانیه این فراز از بیانیه را که «انقلاب آماده تصحیح خطاهای خویش است»، تیتر زدند و با درشت کردن این تیتر، از فهم درست این بیانیه ممانعت به عمل آوردند. انگار نه انگار که از جمله اشتباهاتی که در این نظام صورت گرفته و امامین انقلاب هم هردو در فرازهایی به آن اشاره کرده اند، میدان دادن به امثال همین افراد بوده است تا مثلا در برحه کنونی با گروگان گرفتن معیشت مردم مظلوم، نسخه تسلیم بپیچند… و البته که هیهات منا الذله!
برای جلوگیری از این واقعه تلخ و به حاشیه رانده شدن این بیانیه با تحریف معنوی آن، همان طور که در سال ۸۸ و بعد از آن در مورد تحریف امام راحل عظیم الشأن حتی از سوی بزرگان و استوانههای نظام دیدیم، ما طلاب به عنوان قشری مؤثر باید پا به رکاب شویم و از اندوخته علمی دروس حوزوی استفاده کنیم و سپری برای آسیب ندیدن این بیانیه شویم.
اما درباره آن پیش زمینههایی که در فهم درست محتوای این بیانیه، لازم است، مطالعه حول مبانی انقلاب اسلامی، فهم منطقی سیر انقلاب-نظام-دولت-جامعه-تمدن اسلامی و اینکه معضلات نظام اسلامی در مرحله دولت سازی چیست، نحوه ارتباط برقرار کردن میان مبانی اعتقادی دینی با اجرائیات و احکام دین یا همان الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، فهم مبانی چرایی برخی تسامح ها در نظام اسلامی که در حکومت پیامبر و امیرالمؤمنین -صلوات الله و سلامه علیهما- نیز مشابه دارد، طبقه بندیهای دوستان بر اساس نزدیکی و عمل متناسب به آرمانها و طبقه بندی دشمنان بر اساس نوع و شدت مخالفت و مبنایی بودن یا نبودن این دشمنی، را میتوان نام برد. اینها تنها فهرستی محدود از بایستهها در فهم صحیح این بیانیه است که اگر نباشد، به معضلی که در بند بعدی بدان پرداخته میشود دچار خواهیم شد.
مطلب دوم
مطلب بعدی آن است که بتوانیم درک کنیم چرا علی رغم این همه مشکلات و سختی ها، باز امام خامنهای عزیز ما، مدام، بر وجود آینده روشن برای ما جوانان تأکید میکنند و در سیلاب سنگین ناامیدسازی خودی و غیرخودی و دوست و دشمن، چون کوه، بشارت «سیجعل الله بعد عسر یسراً» میدهند!؟ سرّ این نکته در همین وعده الهی است که گفته شد… وضع امروز ما به مراتب از وضع مسلمانان صدر اسلام در جنگ خندق، بسیار بهتر است. اما نقطه تشابه اینجاست که در زمانه ما نیز مثل آن زمان، دشمن با تمام قوا به میدان آمده است.
تحلیلی که در اینجا ضروری است این است که باید بدانیم برای سعادت واقعی یک جامعه، سه ضلع نقش اصلی دارند. ضلع اول وجود قانون خوب و تضمین شده است. به مدد تمسک ملت عزیز ما به قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، راه تأمین این قانون سعادت بخش برای ما گشوده است.
ضلع دوم وجود مجری صالح و توانمند است. این امر منحصر در رأس جامعه نیست و تمامی کارگزاران باید از تعهد و تخصص کافی و وافی برخوردار باشند که متأسفانه در لایههای میانی مجریان کشور ما، در این زمینه نقایص انکار ناشدنی داریم.
ضلع سوم ماجرا ؛ وجود فرهنگ پذیرش آن قانون در میان مردم، که تکامل آنها هدف و غایت شریعت اسلام است، میباشد. نقص این ضلع بود که در زمان حکومت پیامبر -صلی الله علیه و آله- و علی الخصوص در حکومت حضرت علی -علیه السلام- مانع اصلی اجرای احکام و دستورات دین در جامعه میشد و عاقبت به فرق شکافته و جگر پاره پاره و رأس بر نیزه، ختم شد. اما در جمهوری اسلامی به عنایت امام عصر و با مجاهدتهای امام خمینی(ره)، این مردم پای کار آمدند و ماندند و میمانند و همین نقطه امید است که باعث میشود با تکیه بر این جماعت که دست خداوند -عز و جل- با آنان است، برای دولت سازی اسلامی، هم در بُعد اصلاح فردی و خودسازی معنوی دولتمردان آینده و هم در بُعد تولید الگوی اسلامی-ایرانی برای پیشرفت کشور، فعالانه وارد عرصه شویم.
درست به علت پای کار ماندن همین ضلع سوم است که علی رغم این همه مشکلات و گله مندیها، باز چند ده میلیون انسان آزاده ایرانی در ۲۲ بهمن غوغا میکنند و آب سردی شمشیر صفت، بر فرق تمام دشمنان داخلی و خارجی فرود میآورند. همین ضلع است که در کوران توطئهها ماند و باعث شد که دشمن ما علی رغم با تمام توان به میدان آمدن، ضعیف تر از هر زمان حتی نتواند یک کنفرانس علیه انقلاب ما را اداره کند! این بستر امید است که آن آینده روشن را نوید میدهد.
مسأله بسیار مهم دیگر این است که کارآمدی این نظام را باید به صورت واقعی درک کنیم. اولاً کارآمدی نسبی است و در هر نظامی متناسب با خود آن تعریف میشود. مثلا اگر بخواهیم جمهوری اسلامی را با آن افق پرواز بالا، با حکومتی که تنها خود را موظف میداند با انسان ها مثل گوسفند برخورد کند و منحصراً آب و غذا و شهوت و مسکن را تأمین کند، مقایسه کنیم و چون رفاه مادی ما مثلا کمتر از فلان کشور لیبرال است، آن را بر سر جمهوری اسلامی بکوبیم، یقیناً به خطا رفته ایم. اگرچه رفع نیازهای ابتدایی معیشتی وظیفه همه حکومت هاست و حکومتی نیست که این مطلب را وظیفه خود نداند، اما یادمان نرود که غرق دنیا شدن هدف جمهوری اسلامی نبود!
در کنار این موضوع باید شش دانگ حواسمان را جمع کنیم که دچار مغالطه جزء و کل نشویم. اساساً چرا اینگونه شدیم که با دیدن ناکارآمدیهای بخشی و جزئی ولو مهم و مؤثر، از نظام و اصلاح ناامید میشویم و عینک دودی سیاه به چشم میزنیم و همه چیز را، حتی خورشید را، سیاه سیاه سیاه میبینیم؟ از آن طرف با یک صف منظم مترو در فلان بلاد کفر، چشم از همه ایرادها میبندیم و آن جزء کارآمد را تعمیم به همه آن کل میدهیم!؟ یادمان نرود که کارآمدی یک نظام جمع جبری تمامی ارکان آن است. طبق عهدنامه معروف مالک اشتر، مدیریت و کارآمدسازی ۴ سیستم اقتصادی، نظامی، فرهنگی و عمرانی، موارد مورد انتظار امیرالمؤمنین علیه السلام از مالک اشتر (ره) است. جمهوری اسلامی جز در مسأله اقتصاد که علل آن هم قابل بررسی است، در سه حوزه دیگر نمره مثبت و در حوزههای نظامی و عمرانی نمره بالایی گرفته است. در حوزه فرهنگی هم علی رغم این همه هجمههای رنگ به رنگ، از آتئیست و سلفی و بهایی و شیعهانگلیسی و یمانی و روشنفکری غرب زده و … هنوز با ابزار فرهنگ مشغول فتح سنگر به سنگر اعماق راهبردی دشمنان است. بی انصافی است که با ندید این همه نقاط مثبت آنگونه قضاوت کنیم.
عامل ناکارآمدی اقتصادی
اگرچه «کاد الفقر ان یکون کفرا»، ریشه نزدن اقتصاد ما در بستر انقلاب اسلامی و تجویز نسخههای غرب و شرق برای اقتصاد ماست که امروز، علی الخصوص ما طلاب، با گوشت و پوست و استخوان آن را حس میکنیم. متأسفانه حتی با وجود یک نمونه اقتصادی موفق و متناسب با آرمانهای متعالی اسلام در آستان قدس رضوی در سالهای اخیر، الگوی اسلامی وقف محوری اقتصاد حتی در سایر موقوفههای بزرگ کشور ثمر نمیدهد و ما ماندهایم این درد را به کجا بریم؟ علاج وقف، در تمام فعالیتهای فرهنگی کارآمد خواهد بود و حتی قابلیت دارد که مثلا در مسأله بودجه صدا و سیما که مثل دست زیر ساطور دولتها گیر افتاده است، این الگو اجرایی شود و از آن به بعد است که خواهید دید ماهوارههای تلویزیونی جمهوری اسلامی است که غربی ها را وا میدارد تا با هلی برن روی پشت بام مردم آنتنها را جمع کنند!!!
در کنار این الگوی موفق، الگوی تأمین مالی نظامی جمهوری اسلامی هم از آن ابعاد اعجاز آمیزی است که در انبار سلاح منطقه غرب آسیا، با هزینهای بسیار نازل، اقتداری بی مثال ایجاد نموده است. و صد افسوس که عدهای در داخل کشور دانسته یا ندانسته، بدون توجه به قرآن کریم و آیه نفی سبیل، مشغول نسخه پیچی تسلیم در برابر FATF هستند که خداوند همه آنها را ناکام خواهد گذاشت!
این مشت نمونه خروار، رمز آن امیدواری هاست.
اما در آخر پیشنهادی برای دوستان خود دارم. مباحثه و اشکال طلبگی در مورد بیانیه دوم، به شرط آنکه ما را به آیت الله اشکالی تبدیل نکند و هدف ما هم پیاده سازی و ایفای نقش فعال در گام دوم انقلاب باشد، نه تنها که خوب است، بلکه بسیار ضروری است. تشکیل گعدههای بحث و دغدغه حول این بیانیه از أهم مسائل زمینه ساز فهم صحیح و به تبع شناخت و اجرای صحیح مأموریت محوله توسط رهبر معظم انقلاب بر دوش جوانان و علی الخصوص ما طلاب خواهد بود.
ثبت دیدگاه