کتاب کافی نخستین و مهمترین کتاب از مجموعه کتب أربعه تألیف محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی از أجلّ روات شیعه و اوثق آنها است (طبرسی،۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۰۵)، که در تمجید از آن گفته شده است: «کافی، بزرگترین و سودمندترین کتب شیعه است» (مفید،۱۴۱۴ق، ص۷۰).
کافی نخستین کتابی است که مرحوم کلینی(ره) در طی بیست سال، احادیث ائمهی معصومین با این گستردگی را در آن با نظم و ترتیبی موضوعی، گرد آورده است.(مجلسی،۱۴۰۳ق، ج۱۰۵، ص۱۴۱)، و جامع اصول، فروع، اخلاق، موعظه و دیگر موضوعات است. (نوری، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۵۳۲).
مرحوم کلینی(ره) از پیشوایان حدیث و علمای امامیه (ابن اثیر، ۱۳۸۵ق، ج ۸، ص ۱۲۸)، در زمینه ضبط احادیث نسبت به سایر محدثان دقت بیشتری دارد. (حلّی، ۱۴۱۷ق، ص ۲۴۵) از همین رو، علما در مقام تعارض روایات کتاب کافی با غیر این کتاب، کافی را مقدم میدانند و آن را أضبط اصول به شمار میآورند. (مجلسی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳)، و او را نیز جزء ناقدترین و آشناترین علمای حدیث ذکر کردهاند. (حسین بن عبدالصمد، ۱۴۰۱ق، ص ۸۵).
نکته شایان توجه در این کتاب، اِسناد کامل روایات به گویندگان نخستین آنها است (کلینی، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۸۸)، و نکته دیگری که این مقاله در پی پرداختن به آن است؛ اشتمال آن بر توضیح معانی لغات مشکل و شرح و تفسیر پارهای از مباحث مطرح شده در روایات و استفاده از سخنان راویان فقیه و بزرگانی همچون زراره، معاویه بن عمار، محمد بن ابی عمیر، یونس بن عبد الرحمن و… در تبیین معانی احادیث است.
در کنار شیوهی مرحوم کلینی(ره) در مواجهه با اخبار متعارض- مبنی بر انتخاب فقیهانه یکی از دو طرف آنها و عدم ذکر طرف مقابل (فیض کاشانی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۵) – در عین حال، یادکرد راه حلهایی برای رفع تعارض در برخی از احادیث متعارض، بیانگر مقام بالای علمی و گرایش مجتهدانه او در تدوین کتاب کافی است.
علاوه بر این، در کافی، بیانهایی ذیل برخی از احادیث به چشم میخورد که مرحوم کلینی(ره) آن را در ضمن مقولات گوناگون فلسفی، کلامی، تاریخی، واژهشناسی و مسائل فقهی در قالب توضیحات و تبیینهای فقه الحدیثی مطرح کرده است. بر این اساس شاید بتوان گفت بخش بزرگی از اهمیت این کتاب به همین جنبه برمیگردد که در حقیقت بیانگر تسلّط علمی مؤلف بر مجموعه روایات و شناخت عمیق او نسبت به جوانب گوناگون مسائل شریعت است.
متن حدیث که معنا بدان قوام دارد (شهید ثانی، ۱۴۰۸ق، ص۵۲)، همواره در نظر محدثان بوده و بخشی از آثار حدیثی با تأکید و تکیه بر متنشناسی سامان یافته است. مرحوم کلینی(ره) به نوعی در این زمینه تلاش کرده و میتوانیم با تتبع و بررسی دقیق به نظریات ایشان پی ببریم، گرچه وی برخلاف مشایخ بعد از خود یعنی شیخ صدوق و شیخ طوسی کمتر به اظهارنظر و نشان دادن طریق در مورد احادیث بهویژه روایات متعارض پرداخته است.
شاید بتوان علت این مسئله را در خصوصیت کتاب کافی جستجو کرد چراکه پیراستگی کتاب از اخبار و روایات متعارض را جزو ویژگیهای کافی دانستهاند (صدر، بیتا، ص۵۴۵). مرحوم کلینی(ره) غالباً روایات متعارض را نیاورده است و به ذکر روایاتی که بیانگر نگرش وی در هر مسئله است اکتفا نموده و چه بسا گزینش روایات را بر اساس وجه رجحانی که در آنها بوده پایهریزی کرده است (صدر، ۱۳۶۹، ص۱۱۳) و تمسک به روایت مشهور هنگام تعارض را وجه رجحان قرار میدهد (خوئی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۵).
از ویژگیهای مهم کافی این است که مرحوم کلینی(ره) روایت را از هر دو زاویه سند و متن لحاظ کرده و شرط اساسی برای اعتماد به روایت را اطمینان به صدور حدیث از معصوم قرار داده است. (کلینی، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۸۷)
با دقت و تأمل در تدوین روایات کافی و توضیحات کلینی به ملاکهایی در روش فقه الحدیثی وی دستیافتیم که ذیلاً به آن میپردازیم:
۱_ استدلال به آیات قرآن
در برخی موارد مرحوم کلینی(ره) برای اثبات آراء و نظریات فقهی خود به آیاتی از قرآن استدلال مینماید. از جمله در بیان معنای «کلاله» میگوید:
«کلاله عبارت از برادران و خواهران هستند درصورتیکه میّت، فرزند و یا پدر و مادر نداشته باشد اما در صورتی که فرزند و پدر و مادر و یکی از آنها در قید حیات باشند برادران و خواهران، کلاله محسوب نمیشوند و طبعاً سهمالارث هم نخواهند داشت».
سپس برای اثبات نظر خود به این آیه شریفه استناد مینماید:
«یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَهِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ» (النساء/۱۷۶) (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۷۱).
البته در کنار استدلالهای وی به آیات، استناد دیگران نیز مشاهده میشود از جمله، فضل برای اثبات این مطلب که فرزند دختر نیز از جد مادری خود ارث میبرد به این آیه استدلال مینماید:
«وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِه داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِین. وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عِیسى وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِین». (الانعام/۸۴-۸۵)،
بر طبق آیه شریفه خداوند عیسی را ذریه آدم معرفی کرده در حالی که پدر نداشته پس چگونه فرزند دختر، فرزند محسوب نشود؟ کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۹۰).
۲_ تبیین دلالت متن
ازآنجا که موضوع فقه الحدیث، خصوص متن حدیث است که در آن به شرح لغـات حدیث و بـیان حالات آن از جهت نص، ظاهر، عام، خاص، مطلق، مقیّد، مجمل، مبیّن، معارض و یا غیر معارض بودن آن پرداخته میشود (آقا بزرگ تهرانی، بیتا، ج۸، ص۵۴)، مرحوم کلینی(ره) در برخی موارد به تبیین و توضیح روایت پرداخته و پرده ابهام را از چهره روایت برگرفته است. در این راستا گاهی خود به شرح عبارات میپردازد و گاهی به نقل گفته دیگران پرداخته و تبیین و توضیح راویان را ذیل روایت آورده است.
۲-۱_ توضیحات مرحوم کلینی(ره)
روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که حضرت علی (ع) هنگام روز بعد از زوال شمس نماز نمیگزارد و شبهنگام بعد از نماز عشا تا نیمه شب نماز بپا نمیداشت، ایشان در شرح این روایت مینویسد:
«مقصود این است که این اوقات نه وقت فریضه است و نه وقت نافله، زیرا تمامی اوقات را پیامبر(ص) بیان کرده است، البته قضای فریضه و تقدیم و تأخیر نوافل در هر وقت از شبانهروز بیاشکال است» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۹۰).
در روایت دیگری نقل میکند که از امام صادق (ع) سؤال شد اگر مؤمن در حال نماز باشد و چیزی از جلوی او عبور کند آیا نمازش باطل است؟ امام(ع) فرمودند نماز مؤمن را چیزی قطع نمیکند، اما تا میتوانید جلوی خودتان حائلی قرار دهید.
مرحوم کلینی(ره) در توضیح این روایت مینویسد:
«فضل در این کار این است که چیزی بین نمازگزار و عابرین حائل شود اما اگر این کار انجام نشود اشکالی ندارد زیرا آن کسی که نمازگزار برای او نماز میگزارد نزدیکتر است از کسی که از جلوی او رد میشود اما این عمل از آداب نماز و بزرگ شمردن آن است» (همان، ص۲۹۷).
در روایت دیگری آمده است که کشتیبانان و بارکشان نمازشان کامل است زیرا شغل آنها سفر است اما ایشان روایت دیگری را نقل میکند که افراد بارکش اگر سفر بر آنها سخت شود (جدّ به السیر) میتوانند نماز را شکسته بخوانند.
مرحوم کلینی(ره) در توضیح عبارت «جَدَّ بِهِ السَّیْرُ» مینویسد: مَعْنَى جَدَّ بِهِ السَّیْرُ یَجْعَلُ مَنْزِلَیْنِ مَنْزِلًا، معنای این عبارت این است که هر دو منزل را یکمنزل قرار دهد (همان، ص۴۳۷)، شیخ طوسی نیز در شرح این روایت، به توضیح مرحوم کلینی(ره) استناد کرده است. (طوسی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۱۵). (برای موارد دیگر نک: ج۶/۵۳۴، ج۴/۱۳۵، ج۳/۳۵۹-۳۶۲، ج۷/۲۳۱، و ۲۷۴-۲۷۵)
شایان ذکر است که مرحوم کلینی(ره) در تمام الفاظی که نیاز به بیان معنا دارند، اعم از مبهم بودن لفظ، قلّت استعمال یا ورود از زبان دیگر مانند الفاظ معرّب این شیوه را ادامه نداده است و بیان معنای کلمات مشکل را رها کرده است. علّت این امر، ممکن است به دلیل وضوح معنای آن کلمات در زمان او بوده که بعداً دچار ابهام شدهاند. در این راستا، علی اکبر غفاری-مصحح کافی- به این کار مبادرت ورزیده و معانی کلمات مشکل را توضیح داده است. برای نمونه کلماتی مانند «قرمل» (ج۳/۸۱)، «مِشق»(ج۳/۵۹)، «مثعب» (ج۳/۸۵) و «استثفار»(ج۳/۸۹).
۲-۲_ نقل توضیح اصحاب ائمه(ع)
مرحوم کلینی(ره) در مواردی به نقل توضیحات راویان در ذیل احادیث پرداخته است، مثلاً آنگاهکه روایت امام صادق (ع) مبنی بر وجوب زکات در موارد نهگانه را برمیشمرد و اینکه امام بعد از ذکر موارد نهگانه زکات، فرمودند خداوند بقیه موارد را عفو نموده است، از قول یونس بن عبد الرحمن نقل میکند: که این حکم مربوط به آغاز رسالت نبی اکرم (ص) بوده، همانطور که نماز در اول بعثت، دو رکعت بوده اما بعدها پیامبر زکات تمامی حبوبات را واجب نمود. (همان، ج۳، ص۵۰۹).
در کتاب ارث روایات متعددی دال بر ارث بردن جدّ برمیشمرد و بعد به بیان یونس بن عبد الرحمن ذیل روایت میپردازد که جدّ نازل منزله برادر است و همان نسبت را با میّت دارد که برادر دارد. (همان، ج۷، صص۱۱۲-۱۱۵).
نقل آرا و نظرات روایانی همچون ابن ابی عمیر(ج۵، ص۱۶۹و ۲۷۸؛ ج۶، ص۴۱۹)؛ ج۷، ص۲۴ و ۲۱۸)، زراره بن اعین، (ج۶، ص۱۵۱، ج۷، ص۹۷؛ ج۷، ص۱۰۴) معاویه بن حکیم (ج۶، ص ۸۶ و۱۶۱ )، یونس بن عبد الرحمن (ج۴، ص۵۰۹)، زراره (ج۷، ص۱۰۹)، معاویه بن عمار (ج۶، ص۱۰۶) و… را در بخشهایی از کافی میتوان یافت که مجال طرح آنها در این مقاله نمیگنجد. اما این نکته را باید یادآور شد که گاهی کلام کلینی با متن حدیث مشابه است و تمییز آن سخت میشود (فیض کاشانی، ۱۴۰۶ق، ص۵) مثلاً استفاده از آرای فقهای راویان در تبیین مراد حدیث، اشکلاتی را در برخی روایات ایجاد کرده است.
چه آنکه به دنبال روایات (برخی کلمات با تعبیر تفسیر یا معنی- بدون استناد به شخص امام یا راوی- آمده است و دقیقاً روشن نیست که دنباله روایت و کلمات معصوم است) و یا آنکه از کلمات راوی است. برای نمونه در حدیثی از امام صادق (ع) نقل میکند «یَکُونُ بَیْنَ الْجَمَاعَتَیْنِ ثَلَاثَهُ أَمْیَالٍ یَعْنِی لَا یَکُونُ جُمُعَهٌ إِلَّا فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ ثَلَاثَهِ أَمْیَال» در اینجا کلمه «یعنی» معلوم نیست که جزو حدیث است یا از توضیحات راویان. غفاری در تعلیقه این حدیث مینویسد« این کلمه از اضافات راویان یا نسّاخ اولیه است که در حاشیه یا بین سطور کتاب بوده است و دیگران آن را در متن حدیث اضافه کردهاند». (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۴۱۹)، (موارد دیگر نک: ج۳، ص ۴۲۴، ۴۶۱، و ج۷، ص۲۵۳).
۳_ رفع تعارض از اخبار به ظاهر متعارض
شناسایی روایات متعارض و راه علاج آنها یکی از شاخههای فقه الحدیث است. دانستن اسباب اختلاف و راههای علاج آن، از تشتّات آرای موجود در یک باب میکاهد و در نزدیک شدن به صواب مؤثر میافتد و شاید بر همین اساس، پیشینیان تبحّر در آن را نشانه رسیدن به مرتبه اجتهاد و جواز نشستن بر مسند فتوا دانستهاند (سیوطی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۷۵)، این موضوع را عالمان دین در نظر داشتهاند و آن را مهمترین مسأله در تعارض ادلّه، دانستهاند (سیستانی، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۵)، و در نگاهی گذرا به کتب حدیث شیعه و توجه به عناوین ابواب نشان میدهد که حتی در روایات معصومین (ع) نیز از عوامل وقوع تعارض و چگونگی علاج آن و رفع اختلاف، سخن به میان آمده است. (حر عاملی، بیتا، ج۱۸، ص۷۵)، در همین راستا، مرحوم کلینی(ره) در کافی بابی تحت عنوان «اختلاف الحدیث» گشوده است. (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، صص۶۲-۶۹)
مرحوم کلینی(ره) قصد آوردن روایات متعارض را نداشته است، ولی در بعضی موارد که توهّم تعارض اخبار موجود در کتاب وجود داشته است؛ توضیحاتی جهت رفع تعارض آورده است. مثلاً در کتاب صوم روایتی نقل میکند مبنی بر روزه گرفتن پیامبر(ص) در ماه شعبان، و سپس روایاتی را میآورد که پیامبر و نیز ائمه هیچ یک ماه شعبان را روزه نمیگرفتهاند. او بعد از نقل این روایات به ظاهر متعارض مینویسد:
اینکه روایاتی سیره پیامبر (ص) و ائمه را، نفی روزهداری در ماه شعبان دانسته، بدان علت است که گروهی روزه این ماه را همانند ماه رمضان واجب دانستهاند و اگر کسی یک روز از آن را افطار کند کفارهای مانند کفاره روزه ماه رمضان بر او واجب میشود؛ اما این روایت، روزه را با عنوان واجب نفی میکند. پس روزه آنها در ماه شعبان عملی مستحبی تلقی میشود (همان، ج۴، صص۹۰-۹۱).
مرحوم مجلسی(ره) در توضیح شرح مرحوم کلینی(ره)، مراد از گروهی که روزه این ماه را همانند ماه رمضان واجب دانستهاند، بنابر قول شیخ طوسی در تهذیب، ابوالخطاب و اصحاب او میداند. هر چند قول به تقیه را محتمل میداند زیرا عامّه، روزه ماه شعبان را جزو مستحبات نمیدانند (مجلسی، ۱۴۰۴ق، ج۱۶، ص۲۵۴).
در مورد وقت نماز مغرب امام باقر(ع) فرمود:
«برای هر نمازی، دو وقت تعیین شده است به جز نماز مغرب که یک وقت دارد و ناپدید شدن شفق وقت فوت آن است». مرحوم کلینی(ره) سپس روایتی که دو وقت برای مغرب تعیین کرده را نقل میکند که آخر وقت آن ناپدید شدن شفق است. وی درباره این روایات به ظاهر متعارض، چنین اظهار نظر میکند:
«بین این روایات، تعارضی وجود ندارد زیرا حاصل روایات این است که برای مغرب یک وقت وجود دارد؛ زیرا میان ناپدید شدن خورشید و سرخی مغرب فاصله زیادی نیست و همین موجب شده است که وقت مغرب بر خلاف سایر اوقات ضیق شود» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۸۰).
البته مرحوم کلینی(ره) در همه موارد به حل تعارض نمیپردازد. موارد متعددی میتوان یافت که روایات ظاهراً متعارض را بدون دادن راه کاری نقل نموده است از جمله روایاتی که دال بر جواز جویدن غذا توسط مادر روزهدار برای طفل خود و نیز چشیدن غذا توسط آشپز روزهدار و روایتی هم از امام صادق(ع) مبنی بر عدم جواز چشیدن غذا توسط روزهدار نقل میکند (همان، ج۴، ص۱۱۴-۱۱۵). چنانکه ملاحظه میشود هیچ اظهارنظری در مورد این روایات ننموده و به نقل حدیث اکتفا کرده است. (برای اطلاع از موارد دیگر نک: ج۴، ص۲۶، ج۶، ص۱۰۹، ص۱۶۰؛ ج۷، ص۲۴، ص۱۰۹، ص۱۱۶، ص۱۴۲).
۴_ مخالفت مدلول متن حدیث با اجماع علمای امامیه
در بین روایات منقول در کافی، روایاتی وجود دارند که علیرغم اعتقاد کلینی به صحت آنها، در توضیح آن مینویسد این روایت مخالف با اجماع علما است. از جمله در کتاب مواریث، سهم ارث پسر برادر و جدّ را در ضمن روایاتی بیان نموده، سپس مینویسد:
این روایات صحیح هستند اما بزرگان اجماع دارند که جد به منزله برادر پدر است لذا مثل او ارث میبرد و نیز در روایات آمده که پیامبر(ص) به جدّه در فرض وجود پدر یکششم میداد اما در فرض وجود فرزند سهمالارثی به او نمیداد. این خبر نیز موافق اجماع نیست. زیرا بر طبق اجماع، جد و برادر حکم واحد دارند. پس ممکن است اختصاص یکششم به جد در فرض وجود پدر به منزله احسان باشد نه سهمالارث (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۱۱۵). مرحوم فیض کاشانی، کلام مرحوم کلینی را حمل بر این میداند که در اعتقاد مرحوم کلینی(ره)، اجماع به دلیل یقین آور بودنش مقدم بر هر دلیل دیگری است بر خلاف روش اخباریون (فیض کاشانی، ۱۴۰۶ق، ج۲۵، ص۸۲۷).
۴-۱_ استناد به اجماع علماء یا آراء مشهور علمای امامیه
مرحوم کلینی(ره) در مواردی به اجماع اصحاب و یا روایات مشهور بین ایشان توجه داده است.
در کتاب طلاق از قول امام صادق(ع) روایتی نقل کرده دال بر اینکه اگر فردی بر طلاق ظهاری که داده، سوگند یاد کند و بعد هم سوگند را بشکند قبل از مباشرت باید کفاره دهد و اگر بدون سوگند ظهار نماید بعد از مباشرت باید کفاره دهد. سپس از معاویه بن حُکَیم، یکی از رجال سند، نقل میکند که این روایت از جهت اجماع و رأی صحابه نیست زیرا مطابق نظر اصحاب، سوگند فقط با الفاظ جلاله محقق میشود. (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۱۶۰)، (موارد دیگر نک: ج۴، ص۵۰۹، و ص۳۹، ج۷، ص۱۱۵).
گفتنی است مرحوم کلینی(ره) در مقدمه کافی یکی از ملاکهای صحت حدیث را تقابل آن با اجماع اهل سنت دانسته و آن را به اهل بیت نسبت میدهد که فرمودهاند: دعوا ما وافق القوم فإنّ الرّشدَ فی خِلافهم (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۸).
۵_ بیان حکم فقهی مستنبط از احادیث باب
مرحوم کلینی(ره) در مواردی در ابتدای باب، آرای فقهی خویش را تبیین کرده است و سپس احادیث مربوط به آن باب را آورده است.
وی در باب «فیء» از کتاب حجت با شیوه خاصی به عنوان مقدمه، معنی فیء، انفال، خمس و کیفیت تقسیم و احکام آنها را تبیین کرده است و در پی آن احادیث مربوط را آورده است.
او مینویسد:
«خداى تبارک وتعالی همه دنیا را به خلیفه خود داده، زیرا به فرشتگان میگوید: «من در زمین خلیفه گذارم» پس همه دنیا از آن آدم بود و پس از او به فرزندان نیکوکار و جانشینانش رسید، بنابراین آنچه را از دنیا دشمنانشان به زور گرفتند و سپس به وسیله جنگ یا غلبه به آنها برگشت فىء نامند، پس فىء آن است که به وسیله غلبه و جنگ به آنها برگردد و حکم فىء آن است که خداى تعالى فرماید: «بدانید که هر چه غنیمت گیرید، یکپنجم آن برای خدا و پیغمبر و خویشان او و یتیمان و بىچیزان و در راه ماندگان است» پس فىء از آن خدا و پیغمبر و خویشان پیغمبر است. این است بیان فىء که برگشت میکند. و برگشتش ازاینجهت است که در دست دیگران بوده و به زور شمشیر از آنها گرفتهشده است. و اما آنچه بدون تاختن اسب و شتر به آنها برگردد، انفال است که مخصوص خدا و پیغمبر است و هیچکس در آن شریک نیست. شرکت تنها در چیزی است که روى آن جنگ شده و کشته دادهاند که براى جنگجویان چهار سهم از آن غنیمتها مقرر گردیده و براى پیغمبر یک سهم و پیغمبر سهم خود را شش بخش مىکند: سه بخش آن از خود اوست و سه بخش دیگرش از آن یتیمان و بىچیزان و در راه ماندگان است. و اما انفال چنین نیست، انفال مخصوص پیغمبر(ص) است و فدک مخصوص پیغمبر(ص) بود، زیرا او و امیرالمؤمنین آن را فتح کردند و دیگرى با آنها نبود، لذا اسم فىء از آن برداشته و اسم انفال روى آن گذاشته شد و همچنین است نیزارها و معادن و دریاها و بیابانها که همه به امام اختصاص دارد. و اگر مردمى با اجازه امام در آنها کار کردند، چهارپنجم درآمد آنها از خود ایشان و یکپنجمش از آن امام است و آنچه به امام تعلق دارد، حکم خمس را دارد. و هر که بدون اجازه امام در آنها کار کند، امام حق دارد همه درآمد را بگیرد، و هیچکس را در آن سهمى نیست، همچنین هر کس بدون اجازه صاحب زمین، خرابهاى را آباد کند یا قناتى جارى کند یا در زمین خرابى عملى انجام دهد، از آن او نمیگردد، و مالک زمین اگر بخواهد از او میگیرد و اگر بخواهد در دست او باقى میگذارد» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۳۹). سپس کلینی به نقل روایاتی در تصدیق کلام خود مبادرت میورزد.
در مواردی نیز باب را تنها با بیان آرای خودش که از احادیث برگرفته است به پایان برده است و در ذیل آن حدیثی نیاورده است. (همان، ج۷، ص۷۱).
۶_ توضیح واژه بر اساس زبان و ادبیات عربی
از بین بیانهای مرحوم کلینی(ره) ذیل روایات کافی برخی ناظر به بررسیهای واژهای و لغت شناسانه است. این وضعیت شامل تمامی بیانها و توضیحات او نمیشود بلکه کلینی هر جا لازم و ضروری دیده است به تبیین معانی لغوی دست زده است. او در این خصوص شیوههای متنوعی در توضیح معانی واژگانی الفاظ روایات برگزیده است که مهمترین آنها در یک نگاه کلّی عبارتند از:
۶-۱_ استناد به شعر عربی
استناد و استشهاد به اشعار عربی کهن- خاصه آنچه به دوران جاهلیت منسوب است- در اثبات معانی خاصی برای پارهای از واژگان قرآن و حدیث پیشینهای دراز دارد. مستند علمی این شیوه عملی، نزول قرآن به زبان «عربی مبین» است. روشن است که شاعران هر قوم، حاملان زبان فصیح آنان به شمار میروند و از این رو زبان آنان، زبان معیار و وسیله سنجش درست از نادرست استعمال واژگان و تعابیر تلقّی میگردد. طبق گزارش نجاشی، مرحوم کلینی (ره) کتابی در زمینه شعر دارد (نجاشی، ۱۴۰۷ق، ص۳۷۷)، و این به وضوح، نشان دهنده توجه او به ادب عربی است.
مرحوم کلینی (ره) عملاً با تأیید این شیوه علمی گاه در اثبات معنایی خاص برای برخی از واژههای به کار رفته در روایات به نمونههایی از اشعار عربی استناد کرده است. البته ناگفته نماند که استفاده از این روش در کتاب کافی بسیار کم است. از جمله در کتاب التوحید روایتی آمده است که در آن «صمد» به معنای شیء پر، که خالی از جوف است معنا شده است. اما ایشان پس از ذکر حدیثی از امام باقر (ع) که در قسمتی از آن آمده است: «….ِفَهُوَ وَاحِدٌ صَمَدٌ قُدُّوسٌ یَعْبُدُهُ کُلُّ شَیْءٍ وَ یَصْمُدُ إِلَیْهِ کُلُّ شَیْءٍ وَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۲۴)، مینویسد: این معنای صحیح صمد است نه آن معنایی که مشبّهه بر آن رفتهاند که صمد عبارت از ذات پُری است که جوف و خلأ ندارد زیرا چنین توصیفی جز برای اجسام، شایسته نیست و خداوند برتر از آن است که به مانند اجسام توصیف گردد (همان). مرحوم کلینی (ره) سپس با تأکید بر این نکته که مصمود در لغت به معنای مقصود به کار رفته از چند مورد از اشعار و ضربالمثلهای عربی شاهد مثال آورده، مثل آنکه در مدایح ابوطالب نسبت به پیامبر(ص) آمده است:
وَ بِالْجَمْرَهِ الْقُصْوَى إِذَا صَمَدُوا لَهَا یَؤُمُّونَ قَذْفاً رَأْسَهَا بِالْجَنَادِل
یعنى «و به جمره دورتر از همه جمرات ثلاث که در منى است – یعنى جمره عقبه – چون قصد آن نمایند، سر آن را مىشکنند، یا قصد سر آن مىکنند و به سنگها که به سوى آن مىافکنند».
یا از اشعار شعرای جاهلیت است که:
مَا کُنْتُ أَحْسَبُ أَنَّ بَیْتاً ظَاهِراً لِلَّهِ فِی أَکْنَافِ مَکَّهَ یُصْمَد
یعنى «نمیپنداشتم که خدا را خانهاى است هویدا در نواحى مکّه، که مصمود ـ یعنى مقصود ـ باشد که مردم، قصد آن کنند و به زیارت آن روند».
ابن زبرقان میگوید: «وَ لَا رَهِیبَهَ إِلَّا سَیِّدٌ صَمَد»
یعنى: «و نیست رهیبه که اسم ممدوح اوست، مگر بزرگى که مردم قصد او میکنند».
شدّاد بن معاویه درباره حذیفه بن بدر گفته است:
عَلَوْتُهُ بِحُسَامٍ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ خُذْهَا حُذَیْفُ فَأَنْتَ السَّیِّدُ الصَّمَد
یعنى: «بلند نمودم او را شمشیرى جان ستان، پس به او گفتم که: این ضربت را بگیر اى حذیفه که تویى بزرگى که مردم قصد تو میکنند».
بعد از ذکر شواهد شعری مینویسد:
«مانند این شواهد فراوان است که نشان میدهد در تفسیر «الصمد» خدای عز و جل همان ذاتی مورد توجه است که همه آفرینش از جن و انس در نیازها و حوائج خود، قصد او کنند و هنگام سختیها به او پناه میبرند و گشایش کار خود و دوام نعمتها را از او انتظار برند تا به این وسیله شدائد و سختیها را از آنان دفع کند»(همان).
صدرالدین شیرازی، توضیح مرحوم کلینی (ره) در این باره را کم فائده میداند. وی معتقد است صمد در لغت به هر دو معنا به کار رفته که یکی به معنای شیء پر، که خالی از جوف است و دیگری به معنای مقصود. و در هر دو معنا در مورد خداوند استعمال میشود (ملاصدرا، ۱۳۸۳، ج۳، ص۲۹۹)، محقق داماد نیز انحصار معنای صمد به معنای مقصود را صحیح نمیداند و از قول ابن اثیر (ابن اثیر، ۱۳۶۷، ج۳، ص۵۲)، معانی متعددی برای صمد ذکر میکند که از جمله آنها شیء خالی از جوف میباشد. (میرداماد، ۱۴۰۳ق، ص۳۰۰).
۶-۲_ مباحث لغوی
مرحوم کلینی (ره) ذیل بعضی از روایات، به شرح واژگان پرداخته است، اما وی تصریح نمیکند که از کدام منبع برای شرح کلمات استفاده کرده است. در پایان باب صدقه الإبل تحت عنوان «بابٌ» به توضیحاتی در مورد کلمه إبل و نامهایی که عرب برای شتر در دوران مختلف زندگیش میگذارد اشاره میکند. وی مینویسد:
«دندانهای شتر از اولین روزی که مادرش او را رها میکند تا آخر سال، حُوار نامیده میشود، هنگامی که وارد سال دوم بشود به او ابن مخاض گفته میشود و وقتی وارد سال سوم شود به او ابن لبون اطلاق میشود. و وقتی وارد سال چهارم شود اگر مذکر باشد به او حِق و اگر مؤنث باشد به او حِقّه گفته میشود. به دلیل اینکه در این سن مستحق سواری گرفتن از اوست …» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۵۳۳). شیخ صدوق، اصل این توضیح را از سعد بن عبد الله بن أبی خلف میداند (ابن بابویه، ۱۴۰۳ق، ص۳۲۸).
ثبت دیدگاه