«انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.»[۱]
این فراز بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی ژرفایی از معنا را در خود حمل میکند و دنیایی حرف دارد. سالیان سال است عده ای در این کشور دوران انقلابی گری را پایان یافته تلقی میکنند و انقلاب را مرادف شورش و هرج و مرج معنا میکنند و از آن طرف عده ای نسبت به سامان یافتن و از مجاری امور گذشتن امور آلرژی دارند و انتظار دارند در هر کجی که میبینند ولی جامعه عصایش را در سر کج ها خرد کند! انتظار دارند مسئله حجاب با تجمع و داد و فریاد حل شود و فساد با شعار و اقدام (بخوانید اعدام) انقلابی ریشه کن شود و … .

دال مرکزی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، یعنی نظام انقلابی، ایده ای نوین و فعلیت یافته در عصر ظلمت است که نور انقلابی گری و آرمان خواهی را در متن و بطن نظم ساختاری نهادینه کرده است.
این مقدمه را چراغ راهی میسازیم تا به بررسی نقش حوزه های علمیه در گام دوم انقلاب اسلامی بپردازیم. حوزه هایی که هیچ اسم و نشان صریحی از آن ها در بیانیه به چشم نمیخورد، اما کلاه را که قاضی کنیم جز به این نمیرسیم که اگر حوزه ای نبود، خمینی ای هم نبود و اگر خمینی ای هم نبود نه انقلابی بود و نه گام اول و نه گام دومی … اما بیایید و به این مسئله جور دیگری نگاه کنیم.
همه ما میدانیم که در حوزه علمیه، اتفاق و وحدت نظر میان علمای دین کبریت احمر و کالمعدوم است! از سیوطی و مغنی تا لمعه و بعد رسائل و مکاسب و کفایه، کتب ما پر است از رد و تضعیف و بعضاً هتک سایر علما… این وضع حوزه های ماست. بنابراین نمیتوان حوزه را یک کل منسجمی فرض کرد که میوه آن امام خمینی (ره) شد و …
بعد از انقلاب نیز وقتی عرصه تعویض بسیاری از موضوعات فقهی را شاهد بودیم و انتظار میرفت که حوزه های علمیه همانند ابتدای انقلاب که در عرصه روشنگری مردمی و جهاد و شهادت پیشتاز بودند، در عرصه جهاد علمی و فرهنگی و تمدنی نیز حاضر و پیشتاز باشند؛ باز شاهد صداهای مخالف انقلاب از درون همین حوزه ای بودیم که ابتدا ادعا کردیم امام (ره) میوه آن است! صداهای مخالفی که فریاد امام راحل عظیم الشأن ما را درآورد و هم او با فرزندان انقلابی خویش در حوزه اینگونه درد دل کرد:
« … یقیناً اگر جهانخواران میتوانستند، ریشه و نام روحانیت را میسوختند ولی خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و إنشاءالله از این پس نیز خواهد بود، به شرط آنکه حیله و مکر و فریب جهانخواران را بشناسیم. البته بدان معنا نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدسنما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزههای علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست تقدسمآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدسنمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروج اسلام آمریکاییاند و دشمن رسول اللّه. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزهها مأیوس شد، دو راه برای ضربهزدن انتخاب نمود، یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دونشان فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه میآورد، یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشتهاند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بیدینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز، ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب میشنیدی که شاه شیعه است! عدهای مقدسنمای واپسگرا همه چیز را حرام میدانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است.
وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست «و» حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. … »[۲]
اما قول حق همانی است که اول گفتیم. روح حوزه شیعه «یقین» است و این روح، اسلام را در تمام فراز و نشیب های این هزار و چهارصد سال حفظ نموده است. بازخوانی و بازپروری همین روح است که اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) را بعد از هزار و چهارصد سال زخم تقیه چشیدن، پرنشاط به میدان حکومت داری میکشاند و تبر به دست یکی یکی هیمنه های استکبار را میشکند و میرود تا تیغ بر گردن معاویه بنهد! البته اگر خوارجی که ذکرشان رفت با تیغ بصیرت عمار تار و مار شوند!
تهدیدی که در این فرازها توسط امام خمینی (ره) به طلاب گوشزد شد، امروزه ساختاری به ظاهر دوگانه به خود گرفته است. دوگانه ای به مثابه دو لبه قیچی برای بریدن شاخ و برگ و ساقه و ریشه اسلام و انقلاب اسلامی و نظام انقلابی! آن هم به نام اسلام و روحانیت! دوگانه «تحجر» و «سکولاریسم» !
گروه متحجر و مقدس مآب با این حربه که «اسلام نوری است مقدس که نباید به لجن زار سیاست آلوده گردد»، یا این حربه که «سیاست اسلام صاحبی دارد در غیبت و فضولی اش به شما نیامده که در سیاست دخالت کنید» یا در نهایت با حربه «بدعت خواندن ولایت مطلقه فقیه و حصر اختیارات فقیه تنها در امور حسبه»، آن هم نه در معنای موسعش که مدیریت امور شهری و حتی تشکیل حکومت اسلامی را شامل میشود، بلکه تنها در حد اداره یک یا چند یتیم خانه، به جنگ انقلاب و نظام اسلامی آمده اند.
از آن طرف عمامه به سرهای سکولار نیز با حربه های زیر به ستیز برخاسته اند:
۱_ سیاست و اقتصاد و اداره حکومت تفکیک موضوعی با دین دارد. موضوع دین آخرت است و سیاست دنیا!
۲_ حکومت نبوی حکومتی عرفی بود و ناشی از مشروعیت بخشی مردمی نه حکمی شرعی و وظیفه ای الهی!
۳_ دین تنها گزاره هایی کلی و ثابت ارائه میدهد و سیاست گزاره هایی جزئی و متغیر و این دو با هم ناسازگارند!
و البته حربه های این گروه در این سه مورد محصور نمیشود! و وقتی از اهتمام این گروه بر مسیر خود و سازماندهی علمی و تشکیل درس خارج آن ها در قم مقدس و حجم انبوه تولیدات علمی و مملو از استدلال های به ظاهر قوی شان برای نفی نظام انقلابی با خبر شویم یقیناً خواب شیرین غفلت از کله هایمان میپرد.
این مسئله در متحجرین نیز نمو عجیبی دارد، با این تفاوت که این گروه با مزاج نو اخباری گری در هیئات مذهبی ما و جامعه مؤمنان رخنه کرده اند. انجمن حجتیه یکی از معروف ترین نمونه های تحجر و مقدس مآبی در عصر حاضر ماست که به جرئت میتوان گفت وسیع ترین تشکیلات نفوذ فکری را در جامعه تشکیل داده است. این نفوذ نه به معنای جاسوس بازی که به معنای جذب مخاطب در منبرهای گسترده و ترویج فکر حجتیه ای در میان آن مخاطبان است. دردا که عده ای از ما انقلابی ها به جای کف جامعه در موزه ها دنبال این گروه میگردیم! سربسته بگویم: عید الزهرا و جشن های نیمه شعبان برای امامی که فقط به دنیا آمده و گویا قرار نیست با ظلم و ظالم مبارزه کند و محرّم های غیر سیاسی و جدیداً اربعین هایی که فقط زیارت است نه زیارت دشمن شکن، در زمانه ما دست پخت همین حسرت خورندگان زمان شاه است!
یکی جامعه هدف خود را بیشتر درون حوزه تعریف کرده و دیگری در اصلی ترین مخاطبین حوزه.
شاید این چند سطر را بتوان یک نیمه افشاگری نامید! غرض از نگارش این سطور ایفای نقش واحد اطلاعات عملیات در شناسایی زمین عملیات و جنگ با دشمن است. یاد شهید حسن باقری جاوید که با تشر به نیروهای خود میگفت: «ما برایمان شهید دادن در شناسایی سخت شده، ولی خیلی راحت شده که ۳۰۰ جنازه را در عملیات وسط معرکه بگذاریم و عقب برگردیم. کارکردن قبل از عملیات خیلی سخت شده، اما تلفات دادن در داخل عملیات خیلی ساده شده و هیچ به روی خودمان هم نمیآوریم. … »
انتظار امام خمینی (ره) از حوزه ها این بود: «حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکسالعمل مناسب باشند. چه بسا شیوههای رایج اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هماکنون باید برای این موضوع فکری کنند. … »[۳]
اما متأسفانه جز در برخی موارد درخشان مانند فعالیت های شاگردان علامه طباطبایی (ره) و در رأس آنان علامه مصباح یزدی (حفظه الله) رکودی علمی در حوزه های علمیه را در دوران پساجنگ و در عرصه جهاد علمی در برابر تهاجم دشمن به کیان دین مبین اسلام، شاهد بودیم. نکته تأسف بار آنکه آن تهاجم فرهنگی امری سیاسی تلقی شد و آن امر سیاسی شد منشأ بسیاری از منیت ها. حوزه میدان جهاد علمی خود را به درستی نشناخت آنجا که رهبر انقلاب از منزوی شدن حوزه در صورت عدم تحول داد سخن در داد و نتیجه ای نداد که نداد!
روضه ای مکشوف خواهد بود وقتی از محافظه کاری ها و واکنش ها و سرسختی ها و مقاومت های بزرگان حوزه در مقابل تحول حوزه و متناسب شدنش با نیازهای روز و جامعه و تمدن اسلامی روزی سخن بگوییم! شرح این هجران و این خون جگر/ این سخن بگذار تا وقت دگر
اما امروز که فرمان آتش به اختیاری رهبری معظم صادر شده است، طلاب انقلابی باید برای این عملیات جنگی، شناسایی های دقیق انجام دهند و متناسب با تهدیدهای پیش رو، رو به نهضت عظیم و گسترده تولید علم و پاسخ به شبهات و برنامه ریزی برای تبلیغ آن محتوا برای تمامی اقشار جامعه و «بلسان القوم» بیاورند.
گام اول در این عملیات، تسلط بر مبانی اسلام و انقلاب است. گام دوم، شناسایی نظرات معارض تنها با توجه به «ما قال» و نه «من قال»! چرا که با ترفندهای رسانه ای جدید، اعتماد به «من قال» با پشتوانه «ما قال» ایجاد میشود و شاهدیم شبهه به گونه ای در افراد رسوخ میکند که خود فرد را تبدیل به دستگاه شبهه ساز میکند! پس از آن در گام سوم اجتهاد و جهاد علمی برای تثبیت زمین های فتح شده مردمانی که دل در گرو اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) دارند و طراحی عملیات برای فتح زمین های در دست دشمنان است. بنا نیست تا ابد مشغول انفعال و دفع شبهات جماعت مروج اسلام آمریکایی باشیم، بلکه باید در قلب آمریکا پرچم اسلام را بگوبیم و جهان را از لوث وجود استکبار پاک کنیم. حال اگر در طی این مسیر شیرینی ظهور ولی عصر (عج) را چشیدیم که زهی سعادت، و اگر نه، فوز «مداد العلماء افضل من دماء الشهدا» را چشم داریم!
در تمامی این مراحل دست در دست علمای انقلابی و جهادگران علمی حقیقی داشتن، بسیار لازم است. تشکیل مجامع پژوهشی-تبلیغی حول اساتیدی که خطر را با عمق وجود حس کرده اند، میتواند حکایت یک تیر و دو نشان شود. با این کار هم انتظار نائب امام زمان (عج) در زمینه پشتوانه ایدئولوژیک بودن حوزه برای نظام انقلابی محقق میشود و هم ضمن این پشتوانگی راه حل های مبتنی بر دین مبین اسلام برای حل مسائل نظام اسلامی از دل حوزه ها بیرون میآید و این امر مقدمه ای میشود برای رخت بربستن همیشگی معتقدین به «از پای تا سر فرنگی شدن»!
مجاهدت دیگر بیدارسازی اساتید و فضلای گرامی ای است که لابلای سطور رسائل و مکاسب اسیر شده اند و کشاندن دریای علم اینگونه افراد به لوله کشی های خانه فکر مردم است. لازمه این مجاهدت سخت، سعه صدر و قوت استدلال است. نمیشود رسوب هزار و چهارصد ساله اما ناخواسته عدم دخالت دین در سیاست را در بطن حوزه ها بدون این دو شاخصه زدود!
فرمان
قرآن در آیه «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ
تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ
اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ
وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ»[۴]
اگرچه در عرصه جنگ نظامی تصریح دارد، اما مناط آن در تمامی رویارویی ها با جبهه
باطل جاری است. اگر امروز شاهدیم که موشک های ما پایگاه عین الاسد آمریکا را تبدیل
به قبر الجسد کرده است ولی یک کانال تلگرامی نقد اسلام اعتقاد برای مردم نمیگذارد، دلیلش
عدم اهتمام ما طلبه ها به این آیه شریفه است. در جنگ پیش رو باید قوی شویم!
[۱] بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی
[۲] منشور روحانیت امام خمینی (ره)
[۳] همان
[۴] انفال ۶۰
ثبت دیدگاه