بسمه تعالی شانه
شاید گمان کنیم، حسرت امروزمان، همان حسرتی که در نگاه دوخته به گنبدش موج می زند، رفیق این چند صباحمان است. اما مطابق با آنچه امام صادق فرموده، دامنه این حسرت، مواقف یوم الحسره را نیز در بر می گیرد.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الطَّحَّانِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ وَ هُوَ یَقُولُ مَا مِنْ أَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى أَنَّهُ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَیْنِ لِمَا یَرَى مِمَّا یُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ ع مِنْ کَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى. [۱]
عبد اللَّه طحّان گفت: شنیدم از امام صادق علیه السّلام که مى فرمودند: «احدى نیست در روز قیامت مگر آنکه آرزو مىکند از زوّار امام حسین علیه السّلام باشد زیرا مشاهده مىکند با ایشان چه معاملهاى شده و چه کرامتى حق تبارک و تعالى در باره آنها منظور مى فرماید.»
ندایی مدام در ذهن می پیچد که ای کاش من به جای عبد اللَّه بن نجّار مخاطب این پرسش معصوم می بودم: «أ تَزُورُونَ الْحُسَیْن؟» تا در جواب می گفتم آنچه رخ داده را… تا می گفتم از غم فراق راه… تا می گفتم از درهای بسته و دل های شکسته. کاش از من می پرسید :«أ تَرْکَبُونَ السُّفُن» تا من در جواب می گفتم که به شوق زیارتت از قدم زدن با پای برهنه بر آتش گداخته هراسی نیست. بحث زمین و هوا و آّب نیست؛ راه بسته است. کاش من با دو گوشم، این وعده بهشت در راه زیارت را از او می گرفتم: «أَنَّهَا إِذَا انْکَفَتْ بِکُمْ نُودِیتُمْ أَلَا طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَکُمُ الْجَنَّهُ.»[۲]
هر سال نه فقط به زیارت شما که به شوق زیارت و نیل به جایگاه و جوار پدرت امیر المومنین و مادرت فاطمه زهراء سلام الله علیها و جد بزرگوارت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی به سوی کوی محبتت می شتافتم و این را هم از فرزندانتان آموخته ام: «مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ فِی جِوَارِ نَبِیِّهِ ص وَ جِوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ فَلَا یَدَعْ زِیَارَهَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی»[۳]
و بالاتر از همه این ها حلاوت زیارت خدا در عرشش بود که قدم زدن به سوی بارگاهت را برایمان احلی من العسل کرده بود: «مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَارِفاً بِحَقِّهِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ.»[۴]
اما در لحظاتی که این روز ها و شب ها بر دلهایمان گذشت، ردی از آن حلاوت را نمی توان یافت. این حال و روزمان با هزاران مرتبه تنزل، به روز های سختی می ماند که امیر المومنین در خطبه شقشقیه فرمود: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»[۵]. نمی دانیم به کدام سوء شکوه کنیم و چه کسی را مقصر این بلا و بلوا بدانیم. خار در چشم و استخوان در گلو، فقط به تصویر گنبد تو خیره مانده ایم.
و خدا می داند که «جامانده»ِ راه تو هم اجر بی حساب دارد. اگر این روز ها را در غم فراقت به شب رساندیم، جامانده ایم و اگر غم دوریت را خریدار نبودیم از جامانده بودن هم جامانده ایم. می شود از سفر عشق جا بمانیم اما حتی جامانده هم به حساب نیاییم؛ بی تفاوت باشیم، بی درد باشیم.
حواسمان باشد!
جا ماندیم اگر از قافله عشق، «جامانده» باشیم …
[۱]. وسائل الشیعه، ج۱۴، ص: ۴۲۴
[۲]. کامل الزیارات،ص۱۳۵، ح ۱۰
[۳]. کامل الزیارات،ص۱۳۷، ح۱
[۴]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۹۸، ص: ۷۷
[۵]. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱، ص: ۱۵۱
چه نکته دقیق و لطیفی رو اشاره کردید.
امسال جقیقتا باید جامانده باشیم …😢