بر اساس آیات قرآن کریم و با جستاری پیرامون فرامین پروردگار متعال نسبت به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله یا به عبارت صحیح تر، اعظمِ پیامبران علیهم السلام، می توان بر این مهم واقف شد که او به عنوان آخرین فرستاده آسمانی رسالت داشت تا مجموعه مردم را به وصف امت بودن مجهّز کند. او مکلّف بود تا جامعه خداپرستان را یگانه، فراگیر، معتدل، متعادل و عدالت گستر کند تا به مصابه الگو و نمونه ای برای سایر اجتماعات بشری باشد.
آموزه های جامعه ساز در دوران حیات پر بار آن وجود مقدس در قالب آیات قرآن و روایات حاکی از کلام پر نورش در اختیار همگان قرار گرفت.
اصل اقامه عدالت در کالبد جامعه را با «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»[۱] تبیین کرد و سنگ بنای آن را با نمایش عدالت و برابری در دوران حکومت خود محکم نمود.
فریاد «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»[۲] از این رو سر داد تا وحدت فیما بین را به وجود آورد، اختلافات را ریشه کن کند و مهر ورزی را جانشین آن کند. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم»[۳] گزارشی است که موفقیت نبی مکرم در اجرای این اصل را نیز صحی می گذارد.
تعاون در خیرات و خوبی ها را در جامعه رواج داد تا تعاون بر گناه و تجاوز که از عادات جاهلی بود را به دست فراموشی بسپارد. همانطور که فرمان رسیده بود: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان»[۴]
احسان نیکوکاری، انفاق ومبارزه با فقر، بسط درستکاری و صداقت در داد ستد ها سایر اصولی بود که در فرآیند امت سازی برای مسلمین تبیین شد و اصل مسئولیت نظارت همگانی یا امر به معروف و نهی از منکر نیز به عنوان ضمانت اجرایی برای این اصول انتخاب شد.
اما این امت سازی را فقط امور سیاسی تشکیل نمی داد و سیاست فقط یک بخش از آن بود. بخش عمده دیگری در این جریان وجود داشت و آن تربیت یکایک افراد بود. همانطور که قرآن کریم نیز به همین مسئله اشاره کرده است: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَه»[۵]
و اما هجرت نه به عنوان یک حادثه و واقعه تاریخی، بلکه او هم به صورت یک اصل اساسی در میان مسلمین بجا ماند.
هجرت از مکه به مدینه به این دلیل بود که نبی مکرم می خواست با محیط ظالمانه و طاغوتی و فاسد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که آن روزگار در آن سامان بلکه در سراسر عالم حاکم بود، مبارزه کند. آری فقط مبارزه با کفار مکه، هدف و غایت نبی مکرم نبود بلکه مسئله مسئله جهانی بود.[۶] هجرت اولین قدم برای این رویارویی تمام عیار بود. اولین درس که برای همیشه از سیره نبی مکرم و اصحاب گرانقدرش به یادگار ماند، هجرت به معنای دست شستن، دور شدن، کنار گرفتن از خانمان و زندگی و کوچ کردن به سرزمین های دیگر برای حفظ ایمان بود. و صد البته که مصداق اتم مهاجرین، امیر المومنین علی علیه السلام بود که در راه این مبارزه مقدس و به نیت تفوق نبی مکرم در آن طریق الهی، نه فقط از اموال و خانمان، بلکه از جان شیرین خودش نیز دست کشید تا به نحوی حجت پاکبازی در مسیر حفظ دین را بر همه مسلمین تمام شد.
معنای هجرت اما به این مقدار محدود نمی شود. بعضی از متفکرین اسلامی، همچون شهید مطهری، جنبه اجتماعی دین اسلام را مبتنی بر دو پایه هجرت و جهاد می دانند.[۷] مجاهدین و مهاجرین در زبان قرآن بسیار تقدیس شده اند.
مسأله هجرت یکی از مهمترین مسائلی است که در آغاز اسلام، اساسیترین نقش را در پیروزی حکومت اسلامی ایفا کرد و در همه زمانها از اهمیّت فوق العادهای برخوردار است که از یک سو مؤمنان را از تسلیم در برابر فشار و خفقان محیط باز میدارد و از سوی دیگر عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان میشود.[۸]
قرآن کریم در ۱۴ فراز از آیات شریفه، به مسئله هجرت اشاره کرده و به ابعاد مختلف آن پرداخته است. آنچه در این مناسبت بدان اشاره مستقیم می شود، هجرت مکانی و ظاهری است. همان هجرتی که در این آیه شریفه بدان اشاره شده: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِندَ اللّهِ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»[۹]

وجه دیگر از هجرت که قرآن کریم به آن اشاره کرده است، هجرت باطنی است که در حقیقت در بعد معنوی انسان به وقوع می پیوندد.
هجرت از «ظلمت» به «نور» و از «کفر» به «ایمان» و از گناه و نافرمانی به اطاعت و فرمانبری، از مصادیق چنین هجرتی است که پیام اصیل و فراگیر پیامبران در طول تاریخ و کتابهای آسمانی ایشان بوده است. و لذا در احادیث نورانی اهل بیت عصمت این طور وارد شده است که مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده اما در درون و روح خود هجرتی نداشتهاند، در صف مهاجران نیستند، و به عکس آنها که نیازی به هجرت مکانی نداشتهاند، اما دست به هجرت درونی زدهاند، در زمره مهاجرانند.
امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرمایند: «وَیَقُولُ الرَّجُلُ هاجَرْتُ وَلَمْ یُهاجِرْ اِنَّمَا الْمُهاجِرُونَ الَّذینَ یَهْجُرُونَ السَّیِّئاتِ وَلَمْ یَأْتُوا بِها»[۱۰]؛ کسی میگوید مهاجرت کردم در حالی که مهاجرت واقعی نکرده است، مهاجران (واقعی) آنها هستند که از گناهان هجرت کنند و مرتکب آن نشوند».
مسئله امامت و ولایت نیز از مهمترین مسائل اسلامی، بلکه اساس و ریشه آن است که برای او نیز دخل و تصرفی در معنای هجرت به عنوان یک اصل وجود دارد.
امامت و شناخت امام در صدر تمامی معارف اسلامی مطرح است، و همه مسائل به نوعی با مسئله امامت و ولایت مرتبط میباشد.
رسالت پیامبر، اکمال دین، تمام شدن نعمتها و حتی تأمین هدف خلقت، بستگی به شناخت امام و امامت دارد.
امام حسین علیه السلام میفرماید: «مردم بیدار باشید، خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند، آن گاه که او را شناختند، پرستش کنند، وقتی که پرستش کردند از عبادت دیگران بی نیاز میشوند».
یکی از یاران پرسید: «فَما مَعْرِفَهُ اللّه؟ قالَ: مِعْرِفَهُ أَهلِ کُلِّ زمانٍ اِمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ»[۱۱]؛
پس شناخت خداوند چیست؟ فرمود: «(شناخت خداوند به این است که )اهل تمام زمانها، امامشان را بشناسند. (امامی که) بر آنها اطاعت و پیروی از او واجب است».
و در مسئله هجرت، یکی از ویژگیهای مهم مهاجر، مخصوصا مبلغان مهاجر، امامت و ولایتشناسی است. امیر المومنین علی علیه السلام در این باره میفرماید: «لایَقَعُ اسْمُ المُهاجِرِ عَلی أَحَدٍ اِلاّ بِمَعْرِفَهِ الْحُجَّهِ فی الاَرْضِ فَمَنْ عَرَفَها وَ أَقَرَّ بِها فَهُوَ مُهاجِرٌ»[۱۲]؛ «نام مهاجر را بر کسی نمیتوان گذاشت جز آنکه حجت (خدا) بر روی زمین را بشناسد، هر کس او را شناخت و به او اقرار کرد، مهاجر است.»
و اینگونه هجرت از مبدئی برای تاریخ مسلمین تبدیل می شود به اصلی اساسی که لازم است برای هدایت جامعه و دستیابی آن به رضای الهی تا بواسطه آن تقرب اجتماعی به سوی ذات اقدس الهی برای امت حاصل شود. و این خشت اول نبی مکرم در بنای امت اسلامی بود.
[۱] مائده/ ۸
[۲] آل عمران/ ۱۰۳
[۳] فتح/ ۲۹
[۴] مائده/۲
[۵] جمعه/۲
[۶] انسان ۲۵۰ ساله/۳۶
[۷] مجموعه آثار شهید مطهری ج۲۳/۵۷۷
[۸] تفسیر نمونه،ج۱۹/۴۰۲
[۹] توبه /۲۰
[۱۰]الغارات، ج۲، ص/ ۳۴۳
[۱۱] علل شرائع، ج۱/۹
[۱۲] منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ، ج۱۱/ ۱۶۵
ثبت دیدگاه